آذر ۹۷، برای اولین بار به شهر قزوین سفر کردم. نه برای این که قزوین را انتخاب کرده بودم، تنها به این خاطر که از هوای بسیار آلوده تهران فرار کنیم. کودک ۱۳ ماههای داشتیم که دلمان نمیخواست ریهاش ورودی دود باشد. پس زدیم بیرون از شهر. البته هدف ما سفر به قزوین نبود، طبق عادت همیشگی پایتختنشینان به سمت جاده چالوس راندیم، آنچه ما را از ادامه مسیر باز داشت ترافیک طولانی ابتدای جاده بود. پس دور زدیم و به سمت کرج برگشتیم. ناامیدانه امکانات موجود را بررسی میکردیم تا گزینه بازگشت به خانه را عقب بیندازیم.
نهایتا تصمیم بر این شد که به سمت قزوین برویم. خیلی خوشبین نبودیم به انتخاب ولی چاره دیگری هم نداشتیم. در مسیر به لطف اینترنت گوشیهای همراه به دنبال چند هتل گشتیم و نهایتا با یکی از هتلهای خانه سنتی تماس گرفتیم و برای اقامت به آنجا رفتیم.
نمیدانم چند بار از قزوین گذشتهام. حتی به روستاهای اطراف و طبیعت استان هم بسیار سفر کردهام، یک بار هم یک شب در خوابگاه دانشجویی دوستم در قزوین توقف کردم، ولی هرگز به چشم یک مقصد گردشگری به قزوین نگاه نکرده بودم.
این بار اما از لحظه ورود برایم شهر مهم بود؛ “میدان مینودر” در ابتدای ورود توجهم را جلب کرد. خیابانهای عریض که رفتوآمد را تسهیل کردهاند احساس مثبتی به مسافر میدهد. شهر زنده بود و با وجود آن که باران شدیدی میبارید، مردم در خیابانها بودند.
نقشه اینترنتی را برای رسیدن به مکان هتل دنبال کردیم. هتلی در یک خانه سنتی در مرکز شهر قزوین.
در مسیر چشمم به بازار افتاد. هیجان تمام وجودم را گرفته بود، طوری که بعد از مستقرشدن در هتل بلافاصله برای گشت زدیم بیرون. باران به شدت میبارید. کاروان سرای سعدالسلطنه اولین جایی بود که به آن قدم گذاشتیم. زیبایی بنا جای خود، مرمت و نگهداری از آن خارج از تصور من بود. کافههایی آنجا مستقر شده بود و به تجربه حس خوب خوردن و آشامیدن در فضایی قدیمی کمک میکرد. کمی آن جا ماندیم و بعد برای استراحت به هتل بازگشتیم.
بیشتر بخوانید: عالی قاپو قزوین ، درگاهی بزرگ به سوی دولتخانه صفوی
روز بعد هتل سنتی را برای دیدن بازار، چهل ستون، عالی قاپو، مجموعه باغ صفوی، عمارت نادری، حمام میرزا کریم، برج باراجین و … ترک کردیم. هر لحظه که دیدنیهای قزوین را لمس میکردم و هر لحظه که زندگی مردم را نگاه میکردم این سوال برایم پیش میآمد که چرا تا به حال هرگز به قزوین سفر نکردهام؟ این موضوع فقط برای من عجیب نبود، همسرم نیز تجربه مشابهی داشت. بارها و بارها از قزوین گذشته بودیم و هرگز به این شهر پر از مکانهای دیدنی وقعی ننهاده بودیم.
بیشتربخوانید: از سر تا ته پارک جنگلی باراجین قزوین
قزوین آن قدر مرا مسحور کرد که از همان جا به چند نفر تلفن کردم و احساسم را گفتم و از آنها هم پرسیدم چرا تا به حال قزوین را به صورت مقصدی مجزا نگاه نکردهاند؟ برایم عجیب بود. مگر نه این که قبل از اصفهان قزوین پایتخت صفویان بوده است؟ مگر نه این که هر آنچه در اصفهان داریم نمونه اولیهاش در قزوین است؟ و حتی مهمتر از همه؛ مگر اولین خیابانکشی مدرن ایران در قزوین اتفاق نیفتاد؟ پس چرا اصفهان نصف جهان شد و قزوین فقط شهری میان راه؟
نمیدانم آیا نزدیکی این شهر به تهران زیبایی و عظمت آن را تحتالشعاع قرار داده است یا خود قزوینیان علاقهای به جذب گردشگران بیش از اندازه را نداشتهاند. نمیدانم تبلیغات مناسبی برای این شهر نبوده است و یا چشم خوبی برای دیدن و گوش خوبی برای شنیدن. حتی من هم که تا این حد مجذوب این شهر شدم خیلی اتفاقی و کاملا بدون برنامه از پیش تعیینشده به قزوین سفر کرده بودم. این ناآگاهی از شهری تا این حد زیبا و نزدیک به محل زندگیام مرا به فکر فرو برد که چند مکان دیگر در ایران وجود دارد که فقط از آنها گذر کردهام؟ برای منی که مدعی سفرکردن به مناطق متفاوت و جذاب و بعضا کمتر دستیافته هستم، مواجهشدن با این موضوع سخت بود.
سفر من به قزوین کمتر از دو روز بود. بعد از برگشتن هر لحظه به آن جا فکر میکنم و بیصبرانه منتظر هستم که سفری دوباره، این بار با برنامهریزی و برای مدتی طولانیتر به این شهر داشته باشم. قزوین را نباید از دست داد.
این سفرنامه برای اولین بار در در هفته نامه سراسری معیار/ دوره جدید/شماره 106 منتشرشده.
پینورست: شما هم فقط از قزوین رد میشدید یا تا به حال به عنوان یک مقصد سفر بهش نگاه کردهاید؟ چه جاهای دیدنی در قزوین میشناسید؟ چهقدر این شهر را کشف کردهاید؟ برای ما از تجربه خود در بخش نظرات بنویسید.