ما قرار است برایتان سفرنامه شمال سروناز و ایمان را روایت کنیم. حالا این که ایمان و سروناز چه کسانی هستند و چرا سفرنامهشان جالب است بماند برای ادامه مطب!
اگر با ما همراه بودهاید و صفحه اینستاگرامی پینورست را دنبال کرده باشید با قصه شمالبازی ما آشنایید. ما با شمالبازیمان همراه سروناز و ایمان از آستارا شروع کردیم و گیلان را گشتیم و در آخر هم رسیدیم به مازندران زیبا!
کافیست همراه قسمتهای مختلف این سفرنامه باشید تا حس کنید سراسر شمال را گشتهاید، علاوه بر آن شاید این گشت و گذار ما راهنمای خوبی هم برای شمالبازی خودتان باشد.
سفر سروناز و ایمان شروع شد. آنها یک زوج عشق سفر هستند. سروناز عاشق کتاب است و یک نویسنده متفاوت است و ایمان هم یک همهچیدان و عشق تجربههای نو است.
آنها قصه شمالبازی را از تهران شروع کردند. بعد از یک رانندگی ۶-۷ ساعته که ارزشش را هم داشت به شهر زیبا و توریستی آستارا رسیدند!
اسم آستارا که میآید ناخوداگاه میرویم در دل بازار آستارا، کنار ساحلش راه میرویم و یاد غرفههای کوچک کوچک غذافروشیاش میافتیم.
برای دقیقتر حس کردن حال و هوای این شهر و توصیفات ایمان و سروناز از سفر و اقامتشان پیشنهاد میکنیم ویدئو زیر را ببینید و با قصه ما همسفر شوید.
راستی قصه جایی که سروناز و ایمان اقامت کردند هم خیلی جالب است. آنها در یک ویلا استخردار که برای خودش نام و نام خانوادگی (اقامتگاه مهربانی) را داشت ساکن شدند. داستان اینکه چرا اسم اینجا مهربانی بود را از زبان خودشان میخوانیم.
ایمان برای ما تعریف کرد که یک درخت درست جلوی پلههای ساختمان ویلا بوده اما صاحب این عمارت دست به این نهال نزده و مثل بعضی سازندهها فقط به فکر عمارت خودش نبوده!
ایمان میگوید: «از ساخت اینجا ۴-۵ سال میگذرد و زمانی که ساخت اینجا شروع شده این درخت یک نهال بوده و از ریشه درآوردنش هم کار راحتی بوده و خیلی ازماها شاید این کار را میکردیم که نهال رو جابهجا کنیم اما صاحب این اقامتگاه با اینکه این نهال درست جلوی پلهها عمارت بوده این کارو نکرده و با این درخت مهربان بوده. واسه همین ما اسم اینجا رو گذاشتیم اقامتگاه مهربانی!»
راستی یک پرانتز باز کنیم و بین شمالبازیمان کمی از ویژگیهای این اقامتگاه بگوییم که اگر هوس سفر به آستارا به سرتان زد برای اجاره اقامتگاه یک راهنمای خوب داشته باشید و اقامتگاه مهربانی هم در لیست انتخابیتان داشته باشید.
سروناز و ایمان بعد از اینکه به آستارا رسیدند ۲۲ کیلومتر رانندگی کردند تا به اقامتگاهشان برسند!
برای رسیدن به ویلا استخردار آستارا وارد یک جاده سرسبز و هموار شدند. رانندگی تا اقامتگاه زیاد کار سختی نیست و جاده پر پیچ و خمی هم ندارد.
بعد از اینکه به ویلا رسیدند با یک عمارت با نمای سنگی شیک مواجه شدند. اینجا یک ویلای لاکچری با سه تا اسخر وسط طبیعت بکر آستاراست و خوراک آدمهای اهل شناست. اگر به این ویلا استخردار آستارا علاقه پیدا کردید و خواستید ویژگیهایش را دقیقتر بخوانید یا آن را رزرو کنید میتوانید وارد این لینک شوید.
داخل ویلا تماما چوبیست. دورتادورش پنجرههاییست که هرکدام به فضای سرسبز اطراف باز میشود.
اگر آدمهای گرمایی هستید حتما میدانید روزهای شرجی شمال یعنی چه. ولی در این ویلا استخردار آستارا چندتا پنکه سقفی برای حل کردن این کلافگی دارد. این عمارت دو واحد دارد که میشود هرکدام را جداگانه رزرو کرد.
راستی یک نکته مهم که سروناز در ویدئو میگوید را بهتان بگوییم، آب این منطقه از آب چشمه تامین میشود و آشامیدنیست. نیازی به آوردن آب معدنی ندارید ولی باز هم به خواست خودتان میتوانید این کار را انجام دهید.
اگر به ویلا استخردار علاقه دارید میتوانید خیلی راحت وارد سایت پینورست شوید و ویلاهای استخردار تمیز و زیبا را در هر شهری که بخواهید پیدا و رزرو کنید.
خب این جا آستاراست سروناز میگوید «آستارا که آمدید حتما به بازارش سر بزنید چون خیلی جذابه و دوستداشتنی!» آنها از کل این بازار سنتی و جالب که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن پیدا میشود فیلم گرفتند از غرفههای لباس و کیف و کفشش، دستفروشهایی که آش دوغ بهتان میدهند و غرفه عینکفروشی که تک تک عینکها را روی صورتشان امتحان کردند.
تازه با فروشندهها درمورد بازار کارشان صحبت کردند و از خونگرمی مردم آستارا لذت بردند. یک خانم فروشنده تعریف می کند که در زمان قدیم به بازار ساحلی آستارا تخته بازار میگفتند و داستان جالبش هم این است که بومیها اینجا مغازه داشتند و به خاطر اینکه آب آنجا را با خودش برده بود مغازهها را رها کرده بودند و بعدها هرکس آمده و مغازهای برای خودش درست کرده! ادامه صحبتهای شیرین بازاریهای اینجا را در ویدئو ببینید.
سروناز و ایمان برای خورد و خوراکشان هم به اطراف بازار و رستورانهایش سر زدند و یک غذای شمالی مفصل نوش جان کردند.
راستی این را بهتان بگوییم که حتما از این بازار دست پر بیرون میآیید. فضای این بازار کاملا سنتی است پس خودتان را برای کمی غرغر جوانترها آماده کنید. شاید آنها دلشان بازار لوکستری بخواهد اما اگر کمی صبوری کنید میبینید آنها هم با پیدا کردن یک سری جنسهای خوب و خاص با قیمت مناسب راضی میشوند و دست خالی بر نخواهید گشت.
بیشتر بخوانید: ۱۰ تا از ارزانترین بازارهای مرزی ایران را بشناسید
من یه نویسنده عاشق سفرم. اگه فرصت سفر پیش نیاد با نوشتههام سفر میکنم.