خوزستان سرزمینیه که گوشه گوشهاش پره از جاذبههایی که دیدنشون برای هر کسی که به تاریخ و فرهنگ این سرزمین علاقه داره واجبه. فرقی نداره که برای دیدن این استان چند روز وقت بگذارید، مطمئن باشید که باز هم جاهای عجیب و غریبی هست که هنوز ندیدهاید. اما به عنوان کسی که سالها و بارها به این خطه سفر کرده و چندین و چند تور توی این منطقه اجرا کرده، اگر کسی بپرسه مهمترین جایی که باید توی خوزستان ببینم کجاست، بدون درنگ میگم شوشتر.
اگر تصمیم دارید که به شوشتر و خوزستان سفر کنید میتوانید همین حالا برای اجاره آپارتمان مبله به سایت پینورست سر بزنید.
فرقی نمیکنه که کدوم یکی از داستانهای نامگذاری شهر رو باور کنید. این که شهر قرار بوده از شهر شوش بهتر و آبادتر باشه و شوشتر نام گرفته؟ یا به عنوان دروازهای برای ورود به شوش بوده و بهش شوشدر گفتند یا حتی ربطی به تیشتر، الهه باران داشته باشه. تمام این وجه تسمیهها و داستانها به کهن بودن و مهم بودن این شهر اشاره دارند.
شوشتر از اون شهرهایی نیست که بخوای جاذبههاش رو مثل یه لیست تیک بزنی و ازش رد بشی. باید توی شهر قدم بزنی و مزه مزهاش بکنی. باید توش راه بری، چون هر قدمی که برمیداری و هر سری که میچرخونی چشمت به یه خشت و آجری می افته که کلی داستان توی دل خودش داره. برای همین من همیشه همون اولی که وارد شوشتر میشم، میرم به سمت محل اقامتم. وسایلم رو میذارم و بعد میزنم به دل شهر.
این روزها وضع اقامتگاههای شهر خیلی بهتر شده و از روزگاری که پیدا کردن جایی برای شب موندن عذاب بود فاصله گرفته. اما به نظر من کمبود اقامتگاه، هنوز هم برای شهری با این پتانسیل بالا نقطه ضعف بزرگی محسوب میشه. خودم تجربه بسیار خوبی از اقامت توی هتل سنتی سرابی شوشتر داشتهام اما میدونم که دو سه تا اقامتگاه دیگه مثل افضل و طبیب هم شرایط مناسبی دارند.
من وقتی توی شهرهایی که قدمت بالایی دارند راه میرم یه حس عجیبی دارم. به هرجا که نگاه میکنم تصور میکنم که صدسال پیش، پونصد سال پیش اینجا چه شکلی بوده؟ مردمانش چطور زندگی میکردند و این خونهها و قلعههایی که ما به عنوان آثار باستانی میبینیم، در روزگار رونق و آبادانیشون چه شکلی بودن؟
اما قضیه شوشتر به چندصدسال ختم نمیشه و باید یکی چندهزارسالی به عقبتر بری. این شهر حداقل از زمان هخامنشیان یک شهر خیلی مهم تلقی میشده و از طرف دولت مرکزی برای آبادانیش تلاش و برنامهریزی میشده.
بیشتر بخوانید: جاهای دیدنی خوزستان
به شوشتر که نزدیک میشی، حتی اگر هیچ چیزی هم از قبل درباره شهر و جاذبههاش نشنیده باشی، ناخودآگاه متوجه میشی که این شهر تماما بر پایه یک عنصر اصلی شکل گرفته: آب.
کارون، حتی در این روزهایی که بیجان و بی رمق شده هم هنوز شکوه خودش رو حفظ کرده و شهر رو درست مثل یک دایه مهربان در آغوش گرفته. مردم شهر از دیرباز قدر این موهبت بزرگ رو به خوبی دونستهاند و تا حد امکان از برکات این رود بهره بردهاند. در بسیاری از جاها حتی این رود پرخروش رو رام کردهاند و از نیروی بیکرانش برای انجام مقاصد صنعتی و کشاورزی خودشون استفاده کردهاند. به همین خاطره که شوشتر رو همه جهان با سازههای آبیش که سرتاسر شهر پراکنده شده میشناسند.
یکی از کارهای عجیب و غریبی که ساکنان قدیمی شهر انجام دادهاند، مدیریت آب کارون بوده. ساخت چند سد و پلهای متعدد برای کنترل جریان آب نشون میده که اهمیت آب و نیروی بیکران و تجدیدپذیر اون رو به خوبی درک کردهاند.
برای درک عظمت این سیستم کنترل آب، باید اون رو از چند نقطه و زاویه مختلف دید. اولین جایی که من همیشه به سمتش میرم، بند میزانه. از هرجای شهر که باشم قدم میزنم به سمت میدون هفده شهریور و از اونجا بلوار شرافت رو میگیرم و میرم به سمت کارون. درست انتهای بلوار یه محوطه سنگفرش شده هست که کنار اون میشه یه سازه آجری قدیمی رو دید که آب داره از زیر دهانههای کوچکش رد میشه. اینجا که وایسی دقیقا متوجه میشی که اینجا آب کارون داره توسط این سد قدیمی به دو قسمت تقسیم میشه. اون بخش کوچکتر که از زیر دریچههای همین سد رد میشه و به دل شهر میره رو بهش گَرگَر میگند. مردم برای اینکه بتونن از جریان آب کارون استفاده کنند، این مسیر رو از اینجا تا آسیابها و بعد از اون حفر کردهاند که حالا بیشتر در موردش براتون خواهم گفت.
اما من اتفاقا برای دیدن منظره مقابل سد میزانه که به اینجا میام. اگر سر بچرخونی سمت بخش بزرگتر کارون یا همون شُطیط، کاملا مشخصه که میره و شهر رو دور میزنه. اون دور دورها میشه چندتا خرابه پلهای قدیمی رو هم دید که قطعا ارزش از نزدیک نگاه کردن رو هم دارند. اما قبل از اون پلها، جریان آب از کنار صخره بلندی میگذره که اگر خوب دقت کنی، اون بالای صخره میشه آثار یکسری ساختمون قدیمی رو دید. حالا با دیدن این منظره است که آدم میفهمه چرا قلعه اصلی حکومتی رو اونجا ساختهاند. اون ساختمونها اتفاقا همیشه مقصد بعدی من برای دیدن شهره. اینه که از کنار رود و قایقرانهایی که به قایق سواری روی کارون دعوتم میکنند دور میشم و برمیگردم سمت مرکز شهر تا به خیابون شریعتی و بعد ورودی قلعه سَلاسِل برسم.
بیشتر بخوانید: آرامگاه دانیال نبی کجاست – جایی مقدس هم برای یهودیها و هم مسلمانها
یه زمانی اینجا پر رفت و آمدترین جای شهر بوده. حاکم هر روز صبح به همراه خدم و حشمش میومده توی قلعه و به امور کل خوزستان رسیدگی میکرده. چرا کل خوزستان؟ چون بر خلاف چیزی که انتظار داریم اهواز کمتر از صد ساله که شده مرکز استان. تقریبا در تمامی طول اعصار، شوشتر به خاطر آبادانی و نزدیکیش به یکی از مهمترین مسیرهای کشتیرانی داخلی یعنی کارون، مرکز پررونق استان بوده. بعد از طاعون بزرگی که اوایل سده 1300 جون نیمی از اهالی شهر رو میگیره و البته چند شورش و به خاطر اینکه دیگه کشتیرانی به اون شکل توی کارون رواج نداشته، رضاخان که اون موقع رییس الوزرا بوده، مرکز استان رو به ناصری یا اهواز امروز تغییر میده.
از همون ورودی قلعه، آثار و خرابههای سازههای باستانی قلعه رو میشه دید. دیوارهها و طاقهای سنگی که روزگاری محل رفت و آمد مردم و افراد دیوانی و نظامی شهر بودهاند و اتاقهایی که با طاقهای هلالی شون باعث میشدهاند که مراجعین توی گرمای طاقتفرسای فصول گرم زیر آفتاب نمونند و بتونن در خنکای سردابمانند این اتاقها به کارهاشون رسیدگی بکنند.
اما حقیقتش رو بخواهید چیز زیادی برای دیدن و لمس کردن از اون شکوه سابق باقی نمونده. قدمت خود قلعه بسیار بالاست. بعضی اون رو مربوط به زمان هخامنشی و بعضی هم ساسانی میدونند. اما به خاطر اینکه همواره اینجا مرکز دفاعی و البته حکمرانی شهر بوده، بارها و بارها تخریب و بازسازی شده که شرح خیلیهاشون توی کتابها و اسناد شهری موجوده.
این روزها جز چندسری دیوار و طاقهای نیمه ویران چیز زیادی باقی نمونده. اما اگر مسیر بازدید رو بگیری و بری بالا، میرسی به بالاترین نقطه قلعه و جایی که به کوشک حکومتی معروفه. ویرانه چندتا ساختمون کوچک اون بالا هست که البته قدمتش به اندازه خود قلعه نیست و قاجاریه. اما جاذبه اصلی این بخش از قلعه نه این خرابهها که منظره بی نظیریه که از این بالا میشه از شهر و کارون دید.
همیشه وارد قلعه که میشم خودم رو به این بالا میرسونم تا بتونم شکوه و هیبت کارون رو از این ارتفاع درک کنم. سمت راست رو که نگاه کنی میتونی کاری که بند میزان میکنه رو حالا تازه از بالا ببینی و متوجه بشی که مردمان باستانی این شهر چه کار هوشمندانهای انجام دادهاند. از اینجا میشه پلهای قدیمی روی شطیط رو هم دید و رودی که تا چشم کار میکنه ادامه داره. وقتی روی این بلندی بایستی میتونی بفهمی که به تمام شهر احاطه داری و با خودت میگی اگر من هم بودم قلعه شهر رو همینجا میساختم.
در قدیم هرکسی که قلعه سلاسل رو فتح میکرده درواقع شوشتر و به تبع اون کل خوزستان رو فتح کرده بوده. دلیل اصلی اون هم نه روی تپه که اتفاقا زیر پایههای قلعه نهفته؛ نهر داریون.
من وقتی به قلعه میرسم هی دلدل میکنم که زودتر برم سمت نهر داریون. واسه همین مسیر بازدید رو به سمت کارون دنبال میکنم، از اون پلههای فلزی نامتعادل پایین میرم و وارد یکی از عجیبترین فضاهای زیرزمینی دنیا میشم.
درست زیر قلعه، توی دل اون صخره مستحکم و غیرقابل نفوذی که از بیرون مشخصه، یه دالان به چه بزرگی قرار گرفته. این روزها به دلیل حفظ این اثر باستانی ارزشمند، ورودی آب رو بهش بستهاند و به همین خاطر میشه روی بستر رسوبگرفته دالون قدم زد و عظمت کاری که نیاکان شوشتریها اینجا انجام دادهاند رو درک کرد.
نهر داریون مسیریه که آب شطیط رو از زیر قلعه به سمت یک رودخانه دستکند دیگه هدایت میکنه تا مردم بتونن برای مصارف خانگی و کشاورزیشون از آب کارون استفاده کنند. به عقیده بسیاری از باستانشناسها این نهر در زمان هخامنشیان ساخته شده و از اون دوران به حاکمانی که در قلعه حکومت میکردند اجازه میداده تا نبض حیات شهر رو در دست داشته باشند.
توی نهر داریون که راه میری میتونی هنوز جای تیشههای آدمهایی رو ببینی که دوهزار و پونصد سال پیش ذرهذره توی دل سنگ پیش رفتند و از اون به بعد، آب با تمام توان تلاش کرده تا جای این تیشهها رو صیقل بده و صافشون کنه. قدیمترها روی نهر داریون و البته روی خندقی که دورتادور قلعه بوده و با همین آب پر میشده پلهای زیادی بوده که این روزها اثری ازشون نیست.
از بوی نم و رطوبت کارون که سیر میشم معمولا دیگه وقت ناهاره. و خب برای ناهار کجا بهتر از یه خونه قدیمی که غذاهای محشری هم داره؟
بیشتر بخوانید: آبشار شوی دزفول؛ راهنمای سفر به بزرگترین آبشار خاورمیانه
از قلعه میام بیرون و میرم به سمت راست. ادامه میدم تا برسم به یه خونه قاجاری که البته فقط یه خونه نبوده و شامل یه مسجد، یه حمام و یه پل قدیمی هم میشده. درست مثل 9 سال پیش که برای اولین بار اومده بودم به شوشتر. شب بود و دنبال جایی بودیم برای غذاخوردن. بی هدف قدم میزدیم و از هرکس هم که میپرسیدیم جای مشخصی رو بهمون پیشنهاد نمیداد. تا اینکه خیلی اتفاقی رسیدیم به مجموعه تاریخی مستوفی و دیدیم زده موزه-رستوران مستوفی.
واردش شدیم و دیگه از اون لحظه تا چندین دقیقه دهانمون از حیرت بسته نمیشد. از دالون و هشتی ورودی که گذر میکنی میرسی به یه حیاط بزرگ و دلباز که وسطش یه حوض خوشگل داره و دورتادورش آدمها روی تخت نشستهاند و مشغول غذا خوردناند. چقدر اون شب غذا خوردیم و چقدر خندیدیم. یادمه فرداش که جای ناهار تور رو تغییر دادیم و آوردیم اینجا، مسافرها باورشون نمیشد که بعد از چندین روز میتونن توی یه فضای باحال و هیجانانگیز غذا بخورند.
از خاطراتم میام بیرون و یادم میافته که من عاشق ایوون اینجاام. درست رو به روی دالان ورودی، میتونید یه ایوون رو ببینید که به جای دیوارش چندتا طاق هلالی خوشگل ساختهاند و همین بهتون اجازه میده تا منظره بی نظیر رود کارون و پلهای تاریخیش رو از نزدیکتر ببینید.
مهمترین پلی که میتونید از اینجا ببینید پل شادُروانه. شادُروان به چیزهای گستردنی شبیه فرش میگن و شاید اینجا به سنگفرش بودن پل اشاره داشته باشه. حالا بگذریم از اینکه من تا مدتها توی کتابها این پل رو شادرَوان میخوندم و هی میگفتم یعنی کی مرده اینجا که اسمش اینه؟
اما این پل و بخش زیادی از سازههای آبی این شهر، بر طبق بعضی روایتها، زیر نظر یک اسیر جنگی ساخته شده. اسیری مهم و محترم که پادشاه ساسانی، شاپور اول با خودش به اینجا آورد. والریانوس امپراطور روم در جنگ ادسا اسیر شاپور میشه. این همون صحنهایه که اگر کتیبههای نقش رستم رو دیده باشید، توش والریانوس جلوی پای شاپور زانو زده و اسارتش رو پذیرفته.
روایت هست که از اونجایی که والریانوس مرد نجیبزاده و کاردانی بوده، شاپور اون رو مامور ساختن پل-سدی روی رود کارون میکنه. این پل با 44 دهانهاش با وجود تخریبهای فراوان هنوز پابرجاست و میشه ویرانههاش رو دید. وصف ساختن این پل توی شاهنامه هم ذکر شده و به همین خاطر به بند قیصر هم معروفه.
بیشتر بخوانید: دریاچه شهیون ، کشف قطعه ای از بهشت در طبیعت سبز دزفول
وقت غذا که میرسه من از خود بیخود میشم. توی شوشتر همیشه بین سه تا غذای خوشمزه میمونم که کدوم رو انتخاب کنم. همیشه میمونم که پلو شوشتری بخورم، خورشت سبزی شوشتری بخورم یا قلیه.
البته تا بخوام تصمیم رو بگیرم اول یه نون چرب یا توله شوشتری سفارش میدم تا معدهام گرم بشه.
نون چرب از اون خوراکهاییه که زمان قدیم خانواده عروسهای شوشتری، ظهر روز عروسی برای دوماد درست میکردند. اما الان به نظر من یه پیش غذای خوشمزه است. نونیه که روش ترکیبی از گوشت و پیاز و نخود ریخته شده. توله یا پنیرک هم از اون گیاههاییه که اطراف شوشتر پیدا میشه و مثل نرگسی به همراه سیر فراوون و گاهی ناردون سرخش میکنند و با نون نوش جان میکنند.
مثل همیشه سرآخر خورشت سبزی شوشتری برنده میشه چون مثل طعمش واقعا هیچ جای دیگه پیدا نمیشه. خورشتی که به مقدار قابل ملاحظهای تنده و ترکیب سبزیهاش هم با چیزی که توی شهرهای مرکزی ایران میشناسیم کمی فرق داره اما به شدت خوشمزه است. و خب طبیعیه که روی همه این غذاها یه دوغ مشتی هم بزنی و برای دقایقی روی همون تخت، روی مخدههاش ولو بشی و از منظره و هوا و شور و حال مردم موقع غذا خوردن لذت ببری.
وقتی گرمای هوا خوابید و نور ملایمتر عصر روی شهر افتاد، کمکم دیگه وقت رفتن به سمت شاهکار مهندسی مدیریت آب یعنی آسیابهای شوشتره. برای رسیدن به آسیابها مسیر برگشت سمت میدون هفده شهریور رو پیش میگیرم. کاسبهایی که به خاطر گرمای هوا مغازهها رو تعطیل کرده بودند و ناهار رو پیش خانواده شون بودن حالا برگشتن و شهر حال و هوای سرزندهتری گرفته.
خوشبختانه از هر جایی از شهر تابلوهای راهنما برای رسیدن به آسیابها وجود داره. خصوصا از وقتی که این مجموعه با عنوان “سازههای آبی شوشتر” توی فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد. از دور تجمع آدمها جلوی در مجموعه راه رو بهت نشون میده.
جلوی در مجموعه که میرسم، طبق عادت کارت تورلیدریم رو نشوم میدم و سلامی میکنم و وارد میشم. همون اول چندتا پله رو باید بری پایین تا برسی به یه محوطه سنگ فرش. از اونجا میشه رفت سمت راست و در امتداد کانال گَرگَر راه رفت و به منظره نگاه کرد. اما حقیقت اینه که اینجا بهترین نقطه برای درک عظمت آسیابها نیست. باید رفت توی دل خود سازهها.
سمت چپ پلههای باریک فلزی رو پیش میگیرم و از وسط جمعیتی میرم پایینتر. اینجا میشه به صورت نمادین یکی از آسیابهای باستانی رو دید که چطور با نیروی آب کار میکنه. معمولا یه راهنمای محلی هم اینجاست که برای مسافرها درباره این آسیابها و اینکه آب چطور به اینجا رسیده صحبت میکنه.
آبی که به وسیله بند میزان از کارون وارد کانال دستکند گرگر میشه، کلی مسیر و دالونهای مخصوص رو طی میکنه تا میرسه به مجموعه آسیاب. مهندسان سازنده این مجموعه آسیابها قدر آب رو خوب میدونستند و تلاششون این بوده که تا جای ممکن از انرژی آب جاری استفاده کنند. به همین خاطر آسیابها رو در مسیر آب جوری ساختهاند که آبی که وارد مسیر میشه نه فقط یک آسیاب که چندین آسیاب رو بچرخونه و بعد از سیستم خارج بشه. آبی که پشت سد سنگی گرگر جمع میشه از طریق دهانههای «سه کوره» و «دهانه شهر» وارد مجموعه آسیابها میشه. توی فصلهای پرآبتر هم برای اینکه یه وقت آب زیادی وارد مجموعه نشه و خرابی به بار نیاره، آب اضافی از طریق دهانه «بلیتی» از مجموعه دور میشه و نزدیک باغ خان وارد کانال گرگر میشه تا بره برای مصارف کشاورزی.
مسیرم رو ادامه میدم به سمت پایین و وارد یک محوطه سرپوشیده میشم که میدونم انتهاش، محبوبترین تراس کل شهر منتظرمه. توی محوطه یکی از قدیمیترین توربینهای تولید برق از طریق آب رو میشه دید که حالا دیگه دوران بازنشتگیش رو طی میکنه.
همیشه توی ذهنم اینجوریه که اگر کسی بخواد اوج زیبایی سازههای آبی شوشتر رو نشون بده، باید دوربین رو از توی سالن حرکت بده به سمت تراس و بعد یهو برسه به منطره بیبدیل آبشارهای مصنوعی که دارن توی آبگیر بزرگ کانال گرگر میریزند. اون حجم از آب، بعد از به گردش درآوردن سنگ آسیاب وارد دالونهای خروجی میشن و با فشاری زیاد از دهانههای توی دیواره کانال به بیرون پمپاژ میشن. دیدن قطرههای آب و شنیدن اون صدای هولناک اما هیجان انگیز باعث میشه که خاطره تصویری بی نظیری از آسیابهای شوشتر توی ذهنم بمونه.
وقتی به اندازه کافی چشمم از دیدن آبشارها سیر میشه، کمکم چشم میچرخونم و میگردم دنبال حیات وحش اطراف این آبگیر بزرگ. انواع پرندههایی مثل اگرت و کاکایی و حواصیل روی صخرهها یا نزدیک آب نشستهاند و چشم انتظار روزیشون هستن که به همراه آب کارون وارد کانال میشه. حتما میگردم و یه دل سیر چشمهای سرخ رنگ حواصیلهای شب اینجا رو هم نگاه میکنم. هیچ جای دیگه نمیشه از این فاصله نزدیک و بدون دوربین این پرندههای خوشگل رو دید زد.
من بارها و بارها به این شهر سفر کرده ام، تنها یا با دوستانم. کلی هم راهنمای تورهایی بودم که مقصدش این شهر بوده. اما هیچ وقت نشده که از شنیدن اسم شوشتر چشمهام برق نزنه. شوشتر برای من مصداق شهری تاریخی و دیدنیه که میشه بارها توش قدم زد و به این فکر کرد که مردم این شهر توی دوره عیلامیها قربانیهاشون رو چطوری برای اینشوشیناک به چغازنبیل میبردهاند؟ که وقتی حاکم وقت کانالهای گرگر و داریون رو کشید چطور براش هلهله کردند و یا وقتی والریانوس بزرگ به دستور شاپور پا به این شهر گذاشت چطور ازش استقبال کردند. اما هرچی که هست، شوشتر الان شهریه با مردمانی مهماننواز و آروم که هم لبخندشون شیرینه و هم همصحبتی باهاشون دلنشین.
بیشتر بخوانید: چغازنبیل کجاست – معنیاش را میدانید؟ سفر به زیگورات 3 هزار ساله
نور طلایی رنگ غروب که بساطش رو از روی آبشارها جمع میکنه، برای من هم دیگه وقت رفتنه. روز طولانیای بوده و دیگه وقتشه که یه چرخ کوچک بین مردم توی بازار محلی بزنم، یه بستنی محلی بخورم و بعد برم سمت اقامتگاه و ولو بشم زیر منظره آسمونی که ستارههاش از لابهلای شاخههای نخل توی حیاط سوسو میزنند.
شما تا به حال به شوشتر سفر کردهاید؟ رود کارون را از نزدیک دیدهاید؟ از قلعه سلاسل دیدن کردید؟ آیا تجربه قدم زدن بر روی بستر رسوبگرفته دالان قلعه سلاسل را دارید؟ به نظر شما مجموعه تاریخی مستوفی دید بینظیری به کارون و پلهای تاریخیش دارد؟ به نظر شما کدام یک از غذاهای خوزستانی از همه خوشمزهتر است؟ موافق هستید که سازههای آبی شوشتر بسیار زیبا و فوفالعاده هستند؟ آیا شما خاطره یا تجربه خاصی از سفر یه این شهر دیدنی دارید که بخواهید آن را با بقیه به اشتراک بگذارید؟ حتما در بخش نظرات برایمان بنویسید.
اگر با خواندن این مطلب وسوسه شدهاید که به شهر شوشتر سفر کنید و این جاذبههای دیدنی را از نزدیک ببینید میتوانید برای اجاره اقامتگاه به سایت پینورست سر بزنید. در این سایت انواع مختلف اقامتگاه با کیفیت خوب و قیمت مناسب برای شما گلچین شده است.
در این سایت امکان اجاره انواع اقامتگاه از ویلای ساحلی و سوئیت تا کلبه جنگلی لوکس وجود دارد.