این مطلب برای مجله گردشگری پینورست ترجمه شده است. برای رزرو آنلاین اقامتگاه به سایت پینورست مراجعه کنید.
جزیره کیش ، ایران- به قلم TODD PALCIC – از کنار نخلستانها میگذرم، برگها دستخوش نسیم این سو و آن سو میشوند، آرامشی وجودم را فرا میگیرد. اینجا با موجهای نیلگون و ساحل بکر و بی صدای خر خر موتور سیکلتها و بوق تاکسیها و هارلی دیویدسونها و ماشینهای سنگین، بسیار آرام است.
همین که به مرکز بینالمللی غواصی اسکوبا نزدیک میشوم فضا کمی تغییر میکند. نوجوانهایی در کنار دریا مشغول صحبت و کارتبازی و سیگار کشیدناند، در حالی که موسیقی هاوس و صدای جتاسکیها سکوت را برهم میزند. با این حال همهچیز آرام است، و من دیگر از اطرافم و آن پلیسهایی که از جزیره محافظت میکنند نمیترسم. بالاخره می توانم آرام باشم و از تعطیلاتم در جمهوری اسلامی ایران لذت ببرم.
بله، من دارم کاری را میکنم که آمریکاییها و کسانی که زادهی ایران نیستند به ندرت انجام میدهند. از زندگی شهری و شلوغم در ایالات متحده و کارهایم در دبی مرخصی گرفتهام تا با یک پرواز نیم ساعته به جزیرهی کیش بیایم.
جزیره ی زیبای کیش که به مروارید خلیج فارس شهرت دارد، در ناحیهی”منطقه آزاد” است. منطقهی آزاد به این معناست که کالا ها در اینجا بدون مالیات عرضه میشوند و مسافران بدون هیچ ویزایی میتوانند به اینجا سفر کنند. با اینکه این جزیرهی تفریحی ابعاد کوچکی به طول 4 مایل و پهنای 2 مایل دارد، اما با سواحل شنی و نمای کوهستانی و هتلهای بسیار و اماکن سکونتی خصوصیاش بهترینجا برای فرار از مشغلهی زندگیست.
بیشتر بخوانید: جزایر ناز ، چرا این جزایر یکی از عجایب هفت گانه قشم شده است
اینجا تقریبا سالی ۱.۵ میلیون بازدیدکننده دارد و برای عموم ایرانیها تفرجگاه محسوب میشود، با این حال هستند کسانی که به کیش سفر میکنند و به دنبال مکانی آرام و کم هزینهاند تا بتوانند تا زمان تکمیل شدن کارهای ویزای امارات متحده ی عربیشان ( معمولاً دبی و ابوظبی) در آنجا اقامت کنند. برای کارگران پاکستانی و هندی و فیلیپینی و چینیای که در فرودگاه با آنها اشنا شدم آمدن به جزیرهی کیش تفریح محسوب نمیشد زیرا آنها مجبور بودند سخت تلاش کنند تا پولهایی که در امارات بدست آورده بودند را ذخیره کنند، و از طرفی پرداختن اجاره بها در دو جا در حالی که برای یک هفته نمیتوانستند پولی در بیاورند بسیار برایشان سخت بود. اما برای من این یک ماجراجویی بود، یا به قول چوی چیس “تلاشی بود برای تفریح کردن “.
من از روی ناچاری یا اتفاقی به ایران سفر نکردم، همسرم و همکارم ایرانی آمریکایی هستند. برای همین میدانستم که رسانهها اغلب ایران را به اشتباه کشوری بیروح و تکبعدی و مردمش را تروریستهایی معرفی میکنند که از آمریکایی ها متنفرند. دیگر از دیدن عکس مکانهای تاریخی اینجا و فیلم عروسیهای طولانی شبانه همسرم راضی نمیشدم و دلم میخواست خودم این کشور را از نزدیک ببینم.
با اینکه ویزا نداشتم اما میتوانستم به جزیره کیش بروم، زیرا ورود به اینجا برای پروازهای استانبول و مسقط و دبی و چند شهر دیگر آزاد است. اولین ماجراجویی خوبم در ایران.
منی که به ۴۷ کشور جهان که اغلبشان کشورهای پیشرفتهای بودند سفر کرده بودم، تحت تاثیر آبهای شفاف این جزیره قرار گرفتم که با وجود پیشرفته بودن شهر، مثل آبهای دبی به زبالههای تفکیکنشده آلوده نشده است. آب دریاهایش بسیار تمیز هستند چون زیرساختهای آب و فاضلاب در کیش بسیار مناسبند و به دلیل تحریم و مشکلات اقتصادی از ساخت و ساز در نواحی ساحلی هم خبر چندانی نبود. متاسفانه نتوانستم برخلاف برنامههایم غواصی اسکوبا را یاد بگیرم. در عوض اسکی روی آب، تیوبسواری، شنا و قایقهای گردشگری کف شیشهای را امتحان کردم. در حالی که قیمتها همه 50 تا 70 درصد از قیمتها در جامائیکا، که برای تعطیلات عید شکرگزاری آنجا بودم، ارزانتر بود.
بعضیها تعجب میکنند وقتی میشنوند که ما یک کارتینگ درجه یک فرمول 1 پیدا کردیم که برای تماشاچی های هیجانزده به ابزارهای الکترونیکی مجهزش کرده بودند. یا اینکه شبها می توانستیم دوچرخه کرایه کنیم تا یک شب بهیادماندنی را در کنار ساحل بگذرانیم.
هنگام دوچرخهسواری به تعدادی پلیس برخوردیم، و من به سرهنگشان گفتم “احتمالاً اینجا تنهای جای دنیاست که میتوانی تا ساعت 2 شب دوچرخه کرایه کنی”
فقط با 2 دلار. ما در امتداد مسیر سنگفرش شدهی کنار ساحل که جزیره را دور میزد رکاب زدیم و ساعت 3و نیم صبح با خوردن نوشیدنیای غیرالکلی در کافهی کوچکی نزدیک ساحل به سواریمان پایان دادیم. چه تفاوت فرهنگیای! تصور کنید خانواده ها در حال دوچرخهسواری کنار ساحلاند و گاهی میایستند تا بستنیای بخورند. در آمریکا، شبها ساحل را میبندند، و بچهها نه تنها باید تا ساعت ۹ شب در تخت خوابشان باشند، بلکه بعضی از خانوادهها حتی اجازهی بستنی خوردن هم بهشان نمیدهند.
در واقع کل ایران مثل کیش نیست بلکه کیش در ایران یک استثناء محسوب میشود. در اینجا ممکن است به خاطر کثیف بودن ماشین یا خلاف رفتن موقع رانندگی جریمهتان کنند. تمیزی و شیک بودن مکانهای عمومی و آداب و معاشرت مردم، بیشتر آدم را یاد سنگاپور میاندازند تا ایران.
ایرانیها هم این را قبول دارند.
روزبه علی آبادی که یک ایرانیالاصل و همکار تجاری من در پیتزبورگ است میگفت “باید روزی دوبار پیراهنم را عوض کنم چون تهران خیلی آلوده ست”. “گاهی دولت برای کاهش آلودگی و ترافیک برای چند روز ادارات را تعطیل میکند”
انگار پایتخت ایران به مکزیک بیشتر شباهت دارد تا جزیرهی کیش خودش.
من معمولاً میگویم ایرانی ها برای خاورمیانه مانند لاتینیها یا آرژانتینیها برای ما هستند. بعد از ظهرها وقتی همهجا بسته است می خوابند و تا 10 شب هم به رستوران نمیروند. به علاوه دوست دارند بدون هیچ دلیل مشخصی بخوانند و برقصند.
ایران من را یاد ایتالیا میاندازد. مردمانی که لباسهای مد روز و گرانقیمت مارکدار به تن میکنند، ولی از آن طرف حاضرند سالها حتی بدون شغلی تماموقت در خانهی پدری زندگی کنند.
مطمئنم خانمهای ایرانی در زمینهی آرایش و جراحی زیبایی در دنیا بهترینند، چون من هرگز چنین جمعیت عظیمی از زنان که برای عروسی این همه آرایش کنند یا این تعداد مرد و زن که با بینیهای باندپیچیشده این سمت و آن سمت بروند را ندیده بودم.
در واقع بعضی از مردهای ایرانی واقعا ابروهایشان را تمیز میکنند و آرایش میکنند تا برای زنان زیباتر به نظر برسد. از آنجایی که طبق آمار ۶۰ درصد جمعیت جامعه زیر ۳۰ سال هستند، و درصد بیکاری بین جوانان ۳۰ درصد است، اینطور به نظر میآید که جلب توجه کردن با چهره در اینجا به نوعی تبدیل به سبک زندگی افراد شده است.
ارزان سراها همه جای جزیره پیدا میشوند. از کافههای مدرن گرفته تا رستورانهای داخل غار یا کافههایی که ۵۰ فوت زیر زمین در یک شهر قدیمی زیر زمینی واقع شدهاند (با ۵ دلار میتوانید داخلش را بگردید).
بیشتر بخوانید: کاریز کیش ، شهری زیرزمینی میان انبوهی از مرجان و صدف
قهوه با قیمت یک دلار یا کمتر، قلیان با تنباکو و چای داغ ۴ دلار، شام با انعام در یک رستوران معمولی۷ دلار، در یک رستوران مجلل با موسیقی زنده 15 دلار.
مثل همهی کشورهای جنوبی، به دلیل وفور غذای آبی و برداشت سالانهی سبزیجات، غذاها همه فوقالعاده تازه اند. باغچههایی پر از ریحان و گشنیز و جعفری و گوجه و خیلی گیاهان دارویی دیگر دقیقاً کنار آشپزخانهها و تختهای حیاط قرار دارند. دیدم که کارگرها واقعاً داشتند سبزیجات شام شب را همان لحظه از باغچه میچیدند.
در حالی که در یک رستوران فضای باز بزرگ که فقط آشپزخانهاش سقف داشت نشسته بودم و به موسیقی زنده گوش میدادم یاد نوارهای موسیقی همسرم افتادم.
این ها عجایبی ست که در یک جزیرهی زیبا در یک کشور سوء برداشتشده با فرهنگی غنی و پربار، با آن مواجه شدم.
وقتی به پروازم رسیدم از اینکه جای آن مسافران های آمریکایی که از مرز عراق به ایران آمدند و اشتباهاً زندانی شدند نبودم احساس آسودگی کردم، اما از طرفی هم حس میکردم باید باز هم برگردم تا تاریخ و فرهنگ غنی شهرها و روستاهای این سرزمین را کشف کنم.
باور کنید یا نه، به نظر من ایران یک مقصد توریستی فوقالعاده برای آینده است، اما من میخواهم پیش از آنکه شلوغی، رازآلود بودنش را از بین ببرد، کشفش کنم.
این مطلب ترجمهای بود از این نوشته
* برگردان فارسی این مقاله تنها به منظور آگاهیرسانی از نظرات توریستهای خارجی ایران منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه مجله گردشگری پینورست نیست.