در طول تاریخ ایران اتفاقات ترسناک زیادی افتاده است که مو بر تن آدم سیخ میکند. ترسناک ترین جاهای ایران معمولاً جاهای دورافتادهای هستند و مردم محلی واردشان نمیشوند.
در ایران به هر شهری که بروید و پای حرفهای مردم محلی بنشینید میتوانید حکایتی از کلبهای جنزده یا جنگلی در تسخیر ارواح یا قلعهای شیطانی را بشنوید. به خصوص که بسیاری از بناهای باستانی ایران تا قرنها از یاد و خاطرهی مردم رفته بودند و مجدداً کشف شدند.
قصههایی مثل این که تخت جمشید زمانی تخت سلیمان بوده است. در افسانههای محلی اینجا تخت فرمانروایی پادشاهی افسانهای که لشکریان جن به او خدمت میکردند. یا قصهی قلعههای اسماعیلیان که راهروهای طولانی با تلههای ترسناک داشتهاند. یا افسانههای خانههای متروکی که بعد از رفتن انسانها در آن اجنه ساکن شدهاند.
در این لیست میخواهیم از ده مقصد ترسناک گردشگری ایران صحبت کنیم. اگر هوادار فیلمها و کتابهای ترسناک هستید رفتن به این مکانهای ترسناک را به شما توصیه میکنیم.
قشم جزیره شگفتیهای زمینشناسی است. از خاک رنگین عجیب تا گنبدهای نمکی حیرتآور. اینجا مقصد مهمی برای گردشگران علمی به خصوص علاقمندان به علوم رصد و زمینشناسی است.
درهی ستارگان هم یکی از این شگفتیهای زمینشناسی است که مسافران از همهجای جهان برای دیدنش میآیند. برای همین شاید عجیب است که اول لیست ترسناک ترین جاهای ایران باشد. ولی شب که میشود در این دره با وزش باد صداهایی شنیده میشود که بسیار مرموز و غریب است.
بعضی پدیدههای طبیعی شاید ترسناک نباشند ولی آدم را مبهوت خودشان میکنند. جوری که تا مدتها از ذهن آدم بیرون نمیروند و فکر را به خودشان مشغول میکنند. هر کسی که فقط یک بار دره ستارگان را دیده باشد همین را به شما خواهد گفت. جایی که میتواند تا مدتها خوابهای شما را به تسخیر خودش در بیارود.
محلیها معتقدند این دره و پدیدههای زمینشناسی عجیب اطراف آن از برخورد ستارهها با زمین ایجاد شده است. ولی این ستارهها با خودشان مسافرانی هم آوردهاند. موجوداتی فراطبیعی که قدرتهای خارقالعادهای دارند. برای همین وقتی شب میشود ممکن نیست محلیها را این اطراف پیدا کنید. همیشه هم توصیهشان به توریستها این است که شب به این مکانها نروند که به تسخیر در نیایند.
اگر به داستانهای ترسناک فضایی علاقه دارید میتوانید به کوههای مریخ در نزدیکی چابهار هم سری بزنید. اینجا هم از آن مکانهای غیر طبیعی ایران است که آدم فکر میکند عجیب است چنین جایی روی زمین قرار دارد.
بعضی پدیدههای طبیعی شاید ترسناک نباشند ولی آدم را مبهوت خودشان میکنند. جوری که تا مدتها از ذهن آدم بیرون نمیروند و فکر را به خودشان مشغول میکنند.
یکی از مناطق تاریخی مهم ایران که همچنان محل کندوکاو باستانشناسان است، منطقهی یئری در مشکینشهر استان اردبیل است.
اینجا قبرستانی عجیب وجود دارد که منزلگاه ۴۵۰قطعه قبر تاریخی است که میگویند قدمت آنها به دورهی هخامنشیان برمیگردد.
عجیب این که روی همهی این گورها که طول بعضی از آنها به هشت متر میرسد، پیکرههایی سنگی شبیه به انسان تراشیده شده است و همگی صورت دارند. ولی هیچ کدام از این صورتها دهانی ندارند.
شاید این دهان نداشتن به خاطر این است که مردهها نمیتوانند با زندهها حرف بزنند و برای همیشه اسراری که در دل دارند را با خود به خاک بردهاند.
این نقوش باستانی شباهتی با کندهکاریهای اقوام ایرانی ندارند. مشابه این نقوش در ارسباران و قوبستان در جمهوری آذربایجان هم وجود دارد.
شاید این کندهکاریها برای قومی مرموز باشد که هزاران سال پیش در این منطقه زندگی میکرده و حالا ناپدید شدهاند و جز این کندهکاریهای بیدهان اثری ازشان باقی نمانده است.
بیشتر بخوانید: دروازه های ایران ؛ از دروازه قرآن شیراز تا دروازه هزار ساله یزد
دریاچه ممرز که به تالاب ارواح هم معروف است در مسیر بین نوشهر و نور در استان مازندران قرار گرفته است. اینجا جان میدهد برای فیلمبرداری یک فیلم ترسناک.
جنگلی انبوه که از همه طرف دریاچه را در بر گرفته، آبوهوای مرطوب و ارتفاع نسبی که باعث میشود اینجا تقریباً همیشه مهگرفته باشد، صداهای جنگل و حیوانات وحشی که همیشه به خصوص در شب به گوش میرسد و در نهایت درختهایی مرده که شبیه به اسکلت موجوداتی باستانی از دل آب بیرون زدهاند.
اینجا خیلی وقت پیش یک دشت پر درخت بوده. درختانی به نام ممرز که نوعی درخت زیبا از خانوادهی توسکا است. اما به تدریج با سدگذاری در مسیر آبراههای این منطقه، کل این دشت زیر آب میرود و این دریاچهی ترسناک را به وجود میآورد.
این منطقه بکر و دستنخورده است و برای همین آب بسیار شفافی دارد. برای همین میتوانید ریشههای درختهای مرده را ببینید که به زحمت مثل انگشتان ارواح خودشان را بیرون کشیدهاند. اصلاً ارواح چیستند به غیر از خاطرهی موجودات بسیاری که در قلب این جنگل مرموز از میان رفتهاند و در نهایت به این دریاچه کشیده شدهاند؟
در استان کرمان باغی وجود دارد که به باغ سنگی معروف است. احتمالاً عکمسهای زیادی از این باغ دیده باشید. داستانش را هم بارها شنیده باشید.
داستان مردی که با همسایههایش سر زمین و مرزبندیهای باغ دعوایش میشود و یک روز آنقدر عصبانی میشود که همهی درختهای باغ را یکی یکی آتش میزند و بعد میرود از کوهستانهای همان اطراف سنگ میآورد و با تیشه سوراخشان میکند. طناب از سوراخها رد میکند و آن سنگها را به جای میوه از شاخههای درختان آویزان میکند.
میگویند او تا مدتها به نشانهی اعتراض از شاخهها سر بریدهشدهی گوسفند هم آویزان میکرده که به خاطر اعتراض روستاییان نهایتاً از این کار دست برداشته است.
حاصلش میشود یکی از ترسناکترین و عجیبترین چشماندازهای ایران که شاید مشابهش در تمام جهان وجود ندارد. گاهی وقتها آدمها کارهایی میکنند که ممکن است قصهشان از ذهن پاک شود ولی حاصلش تا سالها میماند و قصههای تازهای به وجود میآورد.
شاید یک قرن بعد قصهی باغ درویشخان کاملاً از یاد همه برود و مردم شروع کنند برای این باغ سنگی مرموز قصههای دیگری بسازند. راستی خود درویشخان هم در باغش به خاک سپرده شده است. مردی که آثار خشم و نفرینش حتی از آن سوی جهان مردگان هنوز قابل دیدن است.
دریاچهی تخت سلیمان در تکاب هم زیباست و هم تاریخ مرگباری دارد و یکی از ترسناک ترین جاهای ایران است. محلیهای تکاب معتقدند اینجا را حضرت سلیمان با زدن عصایش به زمین به وجود آورده است و هدفش هم مخفی کردن گنجینهای باستانی بوده که همچنان در عمق دریاچه مدفون است.
در طول تاریخ ماجراجویان بسیاری به طمع گنج به دل دریاچه زدهاند ولی همهشان را دریاچه خورده است و حتی جسدشان هم هرگز پیدا نشده است.
آب دریاچه سیاه است و حتی گروههای اکتشافی و غواصهایی که به این منطقه سفر کردهاند هم نتوانستهاند عمق دقیق آن را پیدا کنند. اما دریاچه حداقل ۷۰ متر عمق دارد. اما یک گروه اکتشافی آلمانی در کف این دریاچه گودالی کشف کرده است که تا ۱۱۲ متر هم عمق دارد.
در اطراف دریاچه کوهی مخروطیشکل قرار دارد که به زندان سلیمان معروف است. مردم محلی میگویند اینجا محل زندانی کردن اجنه و موجودات دیگریست که از فرامین حضرت سلیمان سرپیچی میکردند. با فروریختن بخشی از دیواره کوه مشخص شد که کوه پر از گوگرد است و احتمالاً دلیل سیاهی دریاچه هم همین گوگرد است.
ساختمانی هم که در تصویر میبینید در واقع معبد آناهیتا الههی آب ایران باستان است. شاید حتی نیروهایی بسیار باستانیتر از سلیمان و لشکر اجنه در این منطقه در کار باشند. نیروهایی که خیلی وقت است فراموش شدهاند.
در نزدیکی شهر باستانی تیس در چابهار سدی وجود دارد که به سد شهبازبند معروف است. مردم محلی معتقدند که این سد را جنها و دیوها با همکاری هم ساختهاند و مکان مقدسی است که نباید به آن پا گذاشت.
اگر مسافرهای بیحواس پایشان را در مسیر این سد بگذارند ابتدا جنها به سمتشان سنگ پرتاب میکنند و اگر مسافرها به آنها بیتوجهی کردند به سمتشان آتش پرتاب میکنند. داستان جوانان مختلفی که در این مسیر آتش گرفتهاند را هم برایتان تعریف خواهند کرد.
در همان حوالی میتوانید قبرستان جنیها را هم ببینید. قبرستانی پر از قبرهای باستانی با نوشتههای عجیب و ناآشنا و قبرهایی بزرگ و عریض که به نظر میرسد خالی هستند و نبش قبر شدهاند.
چیزی که واضح است این گورهای باستانی که در دل سنگ و کنار هم از بالا به پایین حفر شدهاند زمانی یک نکروپولیس یا مجموعه قبرهایی سرپوشیده بودهاند که حالا بیرون آمدهاند. برای همین احتمالاً قرنها عمر دارند و به دورهی یونانیان باستان برمیگردند.
حالا این قبرستان به قول محلیها به تسخیر جنیان در آمده است و برای همین به یکی از ترسناک ترین جاهای ایران تبدیل شده است و هرکسی شبها به این منطقه برود مورد نفرین آنها قرار میگیرد. اما شاید ترسناکترین قصهی این قبرستان قصهی روح مردیست که تبر به دست شبها به قبرستان میآید و با تبرش سنگها را میشکافد. مردی که میگویند سر ندارد و توی قبرها به دنبال سر قطعشدهاش میگردد.
بیشتر بخوانید: سفرنامه جنوب ؛ مردمانی صمیمی، هوای گرم و غذاهای تند
هر نقطهای از دنیا که قبلاً در اشغال آدمها بوده و حالا متروکه و رها شده میتواند ترسناک یا لااقل غریب باشد و در بینندگانش دلشوره ایجاد کند.
کارخانهها کانون جنبوجوش بشری هستند. جایی که همیشه پر از سر و صدا و پویای هستند و برای همین وقتی تصاویر آنها پس از تعطیلی را میبینیم به نظرمان عجیب میآیند.
کارخانههای متروکه شمال ایران مثل کارخانه پوشش رشت یا کارخانهی چای و کارخانهی ابریشم در لاهیجان، بجز این که متروک شدهاند، انگار به ناگاه رها شدهاند. پارچهها و نخهایی که هنوز توی دستگاهها وجود دارند شبیه این است که یک روز انسانها از جهان حذف شدهاند و طیعت آرام آرام همهی رد پای وجودشان در دنیا را خورده است.
شاید برای کارخانههای دیگر بخشهای ایران هم اتفاق مشابهی بیفتد و همهچیز به تدریج زنگ بزند. ولی در شما ایران که رویش گیاه خیلی سریعتر اتفاق میافتد و آدمها در جنگ دائم با گیاهان برای حفظ ساختمانهایشان هستند، این شکست خوردن از طبیعت خیلی واضحتر به چشم میآید.
اینجا واقعاً در یک چشم برهم زدن به دست طبیعت خورده شده است.
بیشتر بخوانید: زیباترین میدان های گیلان ؛ مجسمه آناهیتا و جام طلا در سرزمین باران
شاید برای کسانی که عاشق تاریخ باشند قلعهها آنقدرها هم ترسناک نیستند. ساختمانهایی که کاربرد مشخصی دارند و معماریشان جذابیت بیشتری دارد تا قصههایی که مردم محلی در موردشان میگویند.
واقعاً هم قصههای محلی در مورد قلعهها کم نیستند. از قصهی قلعهی آدمخوار که میگویند هرکسی به داخلش برود حتی جسدش هم برنمیگردد تا قصهی قلعهی جنی کیش که وقتی شب میشود ممکن نیست مردم محلی به آن نزدیک شوند و صداهای مرموزی از آن به گوش میرسد.
ولی قلعههایی هم هستند مثل قلعه رودخان که هم تاریخ خونبار و طولانیای دارند و هم در جای ترسناکی بنا شدهاند.
قلعهای در ستیغ کوه و مشرف به یک درهی عمیق و در محاصرهی کامل جنگلی انبوه که شبیه فضای داستانی از عصر گوتیک است. شبیه قلعهای که میگویند در رومانی متعلق به ولاد تپش یا کنت دراکولا بوده است.
مثل قلعهی دراکولا این قلعه هم در محاصرهی جنگل است. جنگلها که در حالت عادی هم محیطهای ترسناکی هستند وقتی دور و بر یک مخروبه قرار میگیرند حتی ترسناکتر هم میشوند.
ولی چیز جالبی که در مورد قلعههای ایرانی وجود دارد راهروهای فرار مخفیشان است که معمولاً تا قرنها کشفنشده باقی میماند و بعضی وقتها تا کیلومترها ادامه دارند. مثل راهروی مخفی قلعه فورگ یا راهروی مخفی قلعه رودخان.
راهرویی که در زیر قلعه رودخان قرار دارد پس از طی کردن کیلومترها مسیر به دهکدهای به اسم طارم در کنار سفیدرود میرسد. ورود به این راهرو احتمالاً مرگبار است چون معلوم نیست چقدر بشود به رفتن ادامه داد و از آن مهمتر که خطر ریزش هم دارد.
بیشتر بخوانید: قلعه رودخان؛ درباره تعداد پلهها، راز تونل مخفی و تاریخچه
از کشف این شهر بیست سال نمیگذرد. میگویند در روستای نوشآباد فردی مشغول کندن چاه در خانهی خودش بوده که به مجموعهای عظیم از تونلهای مرموز برمیخورد.
با بررسیهای بیشتر مشخص میشود این مجموعه تونلها شهری زیرزمینی است. شهری که قدمتش به زمان ساسانیان برمیگردد.
سفر کردن به این شهر با راهروهای تنگ به هیچوجه به کسانی که وحشت تنگناهراسی یا کلاستروفوبیا دارند پیشنهاد نمیشود.
خود شهر در سه طبقه ساخته شده است. طبقهی رویی برای فریب دشمن بوده و همیشه خالی میمانده است. چه بسا آدمهایی که وارد این هزارتو شدهاند و در همان طبقهی اول گم شده و از بین رفتهاند.
طبقات زیرین ولی دقیقاً مثل یک شهر است که ساختمانهایی با کاربردهای مختلف مثل اصطبل و آهنگری دارد. اما بیشتر این شهر به طور کامل کشف نشده است و کسی نمیداند اکثر این راهروها در نهایت به کجا ختم میشوند.
شهرهای زیرزمینی همیشه دستمایهی تخیل بودهاند. مثل شهرهای زیر زمینی داستانهای اچ. پی. لاوکرفت نویسندهی شهیر آمریکایی که میگوید محل زندگی مردمی عجیب و باستانی بودهاند که از بس زیر زمین ماندهاند، پوستشان سفید شده و نابینا شدهاند.
کسی چه میداند. شاید اگر به اندازهی کافی این راهروها را بکنیم ما هم به قومی باستانی برخورد کنیم که قرنهاست زیر زمین ماندهاند و حالا دیگر هیچ شباهتی به انسان ندارند. همین گمانهزنیها اینجا را تبدیل به یکی از ترسناک ترین جاهای ایران میکند.
قبرستانهای زیادی در ایران وجود دارند که میتوانند در لیست ترسناک ترین جاهای ایران قرار بگیرند ولی قبرستان تخت فولاد یکی از کهنسالترینهایشان است. اینجا پر است از تکیهها و ساختمانهای باستانی که بهتر است شب بهشان سر نزنید.
این کهنسال بودن به این معناست اگر بین این قبرها قدم بگذارید به تعداد قبرها قصه و حکایت محلی وجود دارد که بعضیهایشان ترسناکند و بعضی عجیب و شگفتانگیز و در هر صورت همگی شنیدنی هستند.
آداب و رسومهای مرموزی که حالا فراموش شدهاند مثل حفرههای آبی که روی بعضی سنگها قرار دارد و میتوان در آنها آب ریخت. این مناسک عجیب که خیلی وقت است دیگر فراموش شده است ریشهای جالب دارد.
میگویند خوشنویسی به نام درویش عبدالله در این محل به خاک سپرده شده که خوشنویسهای جوان برای این که هنر او را به ارث ببرند در حفرهی قبرش آب میریختند و قلم در آب میکردند.
اما احتمالاً جالبترین قصه، حکایت آرامگاه حکیم میرفندرسکی است. میرفندرسکی یکی از عجیبترین شخصیتهای تاریخ ایران بوده و از جمله معروف است که کیمیاگر بوده است. کیمیاگری که حتی بعد از مرگش هم میتوانسته هر چیزی را به طلا تبدیل کند. کافی بود هرچیزی که میخواهید را به جسد او بزنید تا طلا شود. برای همین هم مقبرهاش را با فولاد مهر و موم میکنند تا مردم سعی نکنند او را نبش قبر کنند.
جالب است که تا همین چند وقت پیش هنوز در این باستانیترین قبرستان ایران مرده خاک میکردند. ولی حالا این کار ممنوع شده است و اینجا به یک مکان عمومی برای بازدید تبدیل شده است. هرچند بیشتر تکیههایش در زمان قاجار تخریب شدهاند.
بیشتر بخوانید: اصفهان کجا بریم؟ ۱۵راه کمخرج برای کشف دوبارهی اصفهان
این بود لیست پینورست از ترسناکترین جاهای ایران. شما تا به امروز کدام یک از این مکانها را از نزدیک دیدهاید؟ آیا به نظرتان واقعا این مکانها ترسناک هستند؟ آیا شما هم مثل مردم محلی قشم به این باور دارید که موجودات فراطبیعی زمانی به دره ستارگان آمدهاند؟ شما هم فکر میکنید که تالاب ارواح در شب ترسناکتر است؟ به نظر شما ممکن است در اعماق دریاچه تخت سلیمان گنجی قدیمی دفن شده باشد؟ تا به حال به دورن راهروی مخفی قلعه رودخان قدم گذاشتهاید؟ حتما نظر و تجربه خودتان از دیدن این مکانهای جالب را برای ما بنویسید و با بقیه به اشتراک بگذارید.
اگر زمانی تصمیم گرفتید که برای دیدن این مکانهای ترسناک برنامهریزی کنید میتوانید برای اجاره آنلاین اقامتگاه به سایت پینورست سر بزنید. انواع مختلف اقامتگاه از سوئیت و آپارتمان روزانه مبله تا ویلای ساحلی لوکس در این سایت برای شما گلچین شده است.